بدون شرح


راه اندازی بخش شبهات

بسمه تعالی

بع اطلاع همه بازدیدکنندگان رسانده می شود که انشاءالله به حول قوه الهی وبا عنایت اهل بیت بخش پاسخ گویی به شبهات راه اندازی می شود از دوستانی که در زمینه وهابیت وشبهات اهل تسنن سوالاتی دارند می توانند در قسمت ارتباط با ما سوالات خود را بفرستند تا جواب برایشان ارسال شود.

خادم حضرت زهرا

اوشو خدای سکس

عرفان‌هاي نوظهور حاصل معنويت يا رهايي از معنويت               

اوشو كه امروزه براي بسياري از جوانان به يك بت معنوي مبدل شده در سال 1985 م از آمريكا و نُه كشور اسلامي، به دليل فساد اخلاقي اخراج شد. و متأسفانه اين فرد فاسد معلول الحال، صنم بسياري از جوانان ايراني است. تأسف بارتر اينكه تاكنون سه هزار دانشجوي ايراني در هند جذب (اشوپارك) شده اند.اغلب دانشجويان ايراني در اين محل با يكديگر آشنا شده و با تشكيل گروههاي ده نفري هم قسم مي شوند، هرگز ازدواج نكنند و تا پايان عمر روابط سكس با يكديگر داشته باشند

اشو معتقد است که «مساجد و کلیساها (تمام اماکن معنوی) از خدا خالی‌‌اند و کابین‌های عشق (اماکنی که در آن روابط غیراخلاقی صورت می‌گیرد) مملو از خدا هستند»! پیروان فرقه اشو بر مبنای همین آموزه‌هاست که اقدام به برگزاری مراسماتی بنام «اشو پارتی» یا «اشو پارک» می‌کنند. ‌جای تأسف فراوان دارد که مریدان این اندیشه خطرناک و ضداجتماعی در کشوری اخلاق‌گرا همچون ایران نیز « اشو پارتی » برپا می‌کنند.


از شما مي خواهم ابتدا اين چند بند را بخوانيد تا باقي ماجراي اشو را هم برايتان بگويم:

 


"اوشو تعلیماتش را تنها در قالب کلمات ادا نمیکرد، بلکه زندگی او سرمشقی از تعالیم و اعتقاداتش بود.
او زندگی را به حد تمام و کمال تجربه کرد؛ زندگی وی آکنده از عشق، شجاعت، وقار و شوخ طبعی خاصی بود که از طریق آن به قلب میلیونها نفر از مردم دنیا راه یافت؛

« ﮊان لایل » در مجله ی Vogue درباره ی اوشو می نویسد:
« او مردی است مهربان و شفیق، در نهایت صداقت... یکی از باهوش ترین، ادیب ترین، پر مغزترین و مطلع ترین سخنورانی است که تا به حال دیده ام. »


با این وجود، اوشو همیشه از خویش به عنوان انسانی معمولی یاد می کرد و بر این نکته تاکید داشت که آنچه که او بدان دست یافته، برای همه کس دست یافتنی است. اوشو در سال 1953 در سن بیست و یک سالگی به نور حق مشرف شد و از آن پس کمر همت بر آن بست تا آنچه را که خود از آن بهره مند شده بود، به دیگر انسانها نیز منتقل سازد. او تصویر ذهنی خویش از انسان ایده آل امروزی را « زوربای بودایی » می نامید؛ ترکیبی کاملا جدید.
« ملاقات بین زمین و آسمان، ملاقات بین مرئی و نامرئی، ملاقات قطبهای متضاد ». زوربا شخصیتی است زمینی و اهل خوشگذرانی های دنیوی، در حالی که بودامظهر طریقت معنوی است.."

اشو معتقد است که «مساجد و کلیساها (تمام اماکن معنوی) از خدا خالی‌‌اند و کابین‌های عشق (اماکنی که در آن روابط غیراخلاقی صورت می‌گیرد) مملو از خدا هستند»! پیروان فرقه اشو بر مبنای همین آموزه‌هاست که اقدام به برگزاری مراسماتی بنام «اشو پارتی» یا «اشو پارک» می‌کنند. ‌جای تأسف فراوان دارد که مریدان این اندیشه خطرناک و ضداجتماعی در کشوری اخلاق‌گرا همچون ایران نیز « اشو پارتی » برپا می‌کنند.
اشو در سخنرانی‌های خود فریاد می‌زد که خدا وجود ندارد و مریدان وی همه خدا هستند! او از مریدان خود می‌خواست تمامی کتب مقدس ادیان را آتش زده و با تمامی سنت‌ها و ارزش‌های دینی به مخالفت برخیزند. ‌ازدواج در این فرقه ممنوع است زیرا اشو ازدواج را اسارت کامل نامیده و خانواده را یک نهاد فاسد خوانده است. ‌
بر اساس تعلیمات او تعداد زیادی از مریدانش اقدام به مصرف و خرید و فروش مواد مخدر کرده و شمار زیادی از زنان عضو فرقه او آشکارا به فاحشه‌گری می‌پردازند. امروزه در جهان اقبال به دين بسيار گسترده شده است و يكي از علت هاي عمده آن نابودي اخلاق در جهان است به گونه اي كه ملت ها از عدم وجود اخلاق رنج مي برند جهتش هم اين است كه در روشي كه امروز دنياي غرب خصوصا پيش گرفته چيزي به نام اخلاق جايگاهي ندارد و اگرهم از برخي واژه هاي اخلاقي مثل صداقت و دروغ بهره مي جويند تنها در راستاي رسيدن به اهداف مادي خود است بنابراين در سوگرايي ديني به طور طبيعي يكي از مهمترين انگيزه ها مي تواند موضوع اخلاق باشد .به همين علت است بيشترين گرايش ها خصوصا در دنياي غرب به سمت و سوي مسائل عرفاني و ماورايي است. اين جا است كه بازار مكاره دست به كار شده و با خلق عرفان هاي نوظهور و برجسته كردن واژگان اخلاقي و طرح اصولي و رنگ و لعاب اخلاقي به آن ها زدن خود را مطرح مي كند.


اختصاص لقب قسیم النار والجنه به حضرت علی(بخش اول)

طبق روایات صحیح السندی كه در بسیاری از كتاب‌های اهل سنت وجود دارد ، این دو لقب مبارك ، از القاب اختصاصی آقا امیر المؤمنین علیه السلام بوده است ؛ اما  اهل سنت تلاش كرده اند كه این فضلیت را برای خلفای  دیگر نقل كنند . ما به چند روایت اشاره می‌كنیم .

1 . بسیاری از علمای اهل سنت ؛ از جمله ابن ماجه قزوینی در سننش كه یكی از صحاح سته اهل سنت به شمار می‌‌آید ، با سند صحیح نقل كرده‌:

عَنْ عَبَّادِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ عَلِیٌّ أَنَا عَبْدُ اللَّهِ وَأَخُو رَسُولِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَأَنَا الصِّدِّیقُ الْأَكْبَرُ لَا یَقُولُهَا بَعْدِی إِلَّا كَذَّابٌ صَلَّیْتُ قَبْلَ النَّاسِ بِسَبْعِ سِنِینَ .

سنن ابن ماجة ، ج1 ، ص 44 ، و البدایة والنهایة ، ج3 ، ص 26 و  المستدرك ، حاكم نیشابوری ، ج3 ،  ص 112 وتلخیص آن ، تألیف ذهبی در حاشیه همان صفحه ، و تاریخ طبری ، ج2 ، ص 56 ، والكامل ، ابن الاثیر ، ج2 ، ص 57 و فرائد السمطین ، حموینی ، ج 1 ص 248 و الخصائص ، نسائی ، ص 46 با سندی كه تمام روات آن ثقه هستند ، و تذكرة الخواص ، ابن جوزی ، ص 108 و ده‌ها سند دیگر .      

عباد بن عبد الله گوید : علی علیه السلام فرمود : من بنده خدا ، برادر رسول خدا و صدیق اكبر هستم ، پس از من جز دروغگو كسی دیگر خود را «صدیق» نخواهد خواند ، من هفت سال قبل از دیگران نماز می‌خواندم .

محقق سنن ابن ماجه در ادامه می‌نویسد :

فی الزوائد : هذا إسناد صحیح . رجاله ثقات . رواه الحاكم فی المستدرك عن المنهال . وقال : صحیح على شرط الشیخین .

هیثمی این روایت را در مجمع الزوائد نقل كرده و گفته است : " سند آن صحیح و راویان آن مورد اعتماد هستند " . همچنین حاكم نیشابوری آن را نقل كرده و گفته است : " این روایت طبق شرائط مسلم و بخاری صحیح است " .

2 . ابن مردویه اصفهانی در مناقبش ؛ فخررازی ، آلوسی ، أبو حیان و جلال الدین سیوطی در تفسیرشان و نیز متقی هندی در كنز العمال ، مناوی در فیض القدیر و ... نقل كرده‌اند كه پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم  فرمود :

" الصدیقون ثلاثة : حبیب النجار مؤمن آل یاسین ، وحزبیل مؤمن آل فرعون ، وعلی بن أبی طالب الثالث ، وهو أفضلهم .

مناقب علی بن أبی طالب (ع) وما نزل من القرآن فی علی (ع) - أبی بكر أحمد بن موسى ابن مردویه الأصفهانی - ص 331 و الجامع الصغیر - جلال الدین السیوطی - ج 2 - ص 115 و كنز العمال - المتقی الهندی - ج 11 - ص 601 و فیض القدیر شرح الجامع الصغیر - المناوی - ج 4 - ص 313 و تفسیر الرازی - الرازی - ج 27 - ص 57 و تفسیر البحر المحیط - أبی حیان الأندلسی - ج 7 - ص 442 و تفسیر الآلوسی - الآلوسی - ج 16 - ص 145 و تاریخ مدینة دمشق - ابن عساكر - ج 42 - ص 43 و ج 42 - ص 313 و المناقب - الموفق الخوارزمی - ص 310 و ...

 صدیقان سه نفر هستند : حبیب نجار ، مؤمن آل یاسین ، حزقیل مؤمن آل فرعون ، و علی بن أبی طالب علیه اسلام كه او برتر از آن ها است .

اگر لقب ابوبكر نیز صدیق بود ، باید پیامبر اسلام متذكر می‌شد و به جای الصدیقون ثلاثة ، می‌فرمود : « الصدیقون اربعة » و ابوبكر را نیز داخل آن می‌كرد ؛ از این رو نامگذاری ابوبكر به صدیق با حصر صدیق در آن سه نفر از سوی نبی مكرم اسلام نمی‌سازد .

جالب این است كه جلال الدین سیوطی ، مفسر و ادیب مشهور اهل سنت در كتاب الدر المنثور و نیز قندوزی حنفی در ینابیع المودة عین همین روایت را با كمی تفاوت از كتاب تاریخ بخاری این گونه نقل می‌كنند :

وأخرج البخاری فی تاریخه عن ابن عباس قال قال رسول الله صلى الله علیه وسلم الصدیقون ثلاثة حزقیل مؤمن آل فرعون وحبیب النجار صاحب آل یاسین وعلی بن أبی طالب

الدر المنثور - جلال الدین السیوطی - ج 5 - ص 262 و ینابیع المودة لذوی القربى - القندوزی - ج 2 - ص 400

ولی وقتی به نسخه‌های مختلف تاریخ صغیر و تاریخ كبیر بخاری مراجعه می‌كنیم ، این روایت را در آن نمی‌یابیم . این نیز یكی دیگر از ظلم‌های است كه دشمنان امیر المؤمنین در حق آن حضرت مرتكب شده‌اند و قصد داشته‌اند كه با این كار فضائل بی حد و حصر امیر المؤمنین علیه السلام را از چشم مردم دور نگهداراند ؛ غافل از این كه قبل از آن‌ها برخی از علمای خودشان این مطلب را دیده و نقل كرده‌اند .

اختصاص لقب قسیم النار والجنه به حضرت علی(بخش دوم)

اعتراف علمای اهل سنت بر جعلی بودن این دو لقب برای ابوبكر و عمر :

از طرف دیگر بسیاری از علمای اهل سنت اعتراف كرده‌اند كه این دو لقب ، شایسته ابوبكر و عمر نیست و حدیث آن جعلی است . ابن جوزی ، عالم معروف اهل سنت در كتاب الموضوعات می‌نویسد :                        عن أبى الدرداء عن النبی صلى الله علیه وسلم قال : «رأیت لیلة أسرى بى فی العرش فرندة خضراء فیها مكتوب بنور أبیض : لا إله إلا الله محمد رسول الله أبو بكر الصدیق عمر الفاروق».

أبی درداء از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم  نقل می‌كند كه آن حضرت فرمود : در شب معراج دیدم كه در عرش خداوند بر لوحی سبز با نور سفید نوشته شده بود « خدایی جز خدای یكتا نیست ، محمد صلی الله علیه وآله وسلم رسول او است ، ابوبكر صدیق و عمر فاروق است ! .

بعد در نقد روایت می‌نویسد :

 هذا حدیث لا یصحّ ، والمتّهم به عمر بن إسماعیل قال یحیى : لیس بشئ كذّاب ، دجال ، سوء ، خبیث ، وقال النسائی والدارقطنی : متروك الحدیث .

الموضوعات ، ابن جوزی ، ج1 ، ص 327 .

این حدیث صحیح نیست و كسی كه به آن متهم است عمر بن اسماعیل است . یحیی بن معین در باره او گفته است : سخن او ارزش ندارد ، دروغ‌گو است ، آدمی بد و خبیث است . نسائی و دارقطنی گفته‌اند : حدیث او متروك است .

و در جای دیگر می نویسد :

هذا باطل موضوع وعلى بن جمیل كان یضع الحدیث ... .

 الموضوعات ، ابن جوزی ، ج1 ، ص 336 .

این روایت باطل و ساختگی است و علی بن جمیل حدیث جعل می كرده است

و در جای سوم می‌گوید :

 هذا حدیث لا یصح عن رسول الله صلى الله علیه وسلم . وأبو بكر الصوفى ومحمد بن مجیب كذابان ، قاله یحیى بن معین .

الموضوعات ، ج1 ،‌ ص337 .

این حدیث از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم صحیح نیست ؛ زیرا ابوبكر صوفی و محمد بن مجیب هر دو دروغگو هستند ، این سخن را یحیی بن معین گفته است .


ادامه مطلب رو حتما از دست ندهید"
ادامه نوشته

تفاوت دیدگاه اهل تسنن و تشیع در مورد منجی آخرالزمان ...


شخصى يا نوعى بودن مهدى(عج)؛

يكى از اختلافات مهم در اين باره آن است كه آيا مهدى(عج) شخصيتى معيّن و شناخته شده است يا شخصيتى نامعيّن و ناشناخته است كه با اين نام و اوصاف خواهد آمد. بسيارى از علماى اهل سنت، مهدويت را «نوعى» دانسته، مى‏گويند : پس از اين در آخرالزمان، در زمانى نامشخص فردى نامعيّن، از پدر و مادرى ناشناخته با اين نام و اوصاف متولّد خواهد شد و انجام وظيفه خواهد كرد.
اما شيعه اماميه و شمارى از اهل سنت، مهدى(عج) را شخصى، يعنى فردى شناخته شده و معيّن مى‏دانند و معتقدند : او بيش از اين متولد شده و هم اكنون به زندگى خود ادامه مى‏دهد. معتقدان به شخصى بودن مهدويت، مصداق بشارت‏هاى رسول خدا درباره مهدى را، همان مهدى موعود، فرزند امام حسن عسكرى«ع» دانسته‏اند.
در بررسى احاديث مهدى و اسناد و مدارك ديگر اسلامى، به دلايل و شواهدى بر مى‏خوريم كه مهدويت شخص را تأييد مى‏كند}براى مطالعه و ارزيابى اين دلايل ر.ك : فصلنامه انتظار، شماره 11و12، (مقاله مهدويت و مذاهب اسلامى)، ص 343-
343{. «                                            

    مهدويت نوعى» پيامدهاى منفى فراوانى دارد ؛ چون بر اساس آن، در جهان كنونى، اولى‏الامرى معصوم، امام و خليفه قريشى تبار و فردى معصوم از اهل بيت كه همراه قرآن باشد، وجود نخواهد داشت. در نتيجه شمار زيادى از احاديث صحيح رسول خدا تكذيب خواهد شد و از آنجا كه ساحت مقدس رسول حق، از هر گونه دروغى منزّه است ؛ پس بايد اولى الامر معصوم، خليفه‏اى قريشى تبار و فردى معصوم از اهل بيت، در جهان وجود داشته باشد.

ادامه نوشته

اللهم عجل لولیک الفرج

شیعه ولایت ولایت ولایت گل گل امام خامنه ای امام خامنه ای امام خامنه ای شهدا شهدا شهدا

دیدگاه اهل سنت نسبت به امام زمان چیست ؟

تفاوت مهدويت از ديدگاه شيعه و اهل سنت

1. اختلاف در ولادت:

شیعه امامیه معتقد است، امام مهدی (عج ) فرزند امام حسن عسکری (ع) است و هم اکنون نیز زنده و غایب است، ولی اهل سنت هر چند بالاتفاق به مهدویت معتقد هستند و به دلیل وجود روایت های متواتر ظهور حضرت مهدی (عج ) در آخرالزمان را جزو اعتقادات قطعی خود می دانند، اما در مورد نسب و ولادت ایشان به چند گروه تقسیم می شوند:

ابن خلدون، از دانشمندان قرن هشتم و صاحب تاريخ معروف در مقدمه تاريخ خود مى گويد: بدان كه بين همه مسلمانان مشهور است كه با گذشت روزگاران ناگزير در آخر زمان مردى از اهل بيت ظهور مى كند كه دين را يارى و عدالت را آشكار مى سازند و مسلمانان از او پيروى مى كنند وى بر ممالك اسلامى استيلا مى يابد و مهدى ناميده مى شود و خروج دجال و حوادث پس از او كه از نشانه هاى مسلم قيامت است بعد از ظهور وى اتفاق مى افتد و عيسى بعد ازاو فرود مى آيد و دجال را مى كشد و يا همزمان با ظهور مهدى فرود مى آيد و او را در كشتن دجال يارى مى نمايد و در نماز به مهدى اقتدا مى كند.
عده ای از اهل سنت مدعی اند که مهدی (عج) همان عیسی بن مریم است و در این مورد به خبری واحد که از انس بن مالک نقل شده است، استناد می کنند.«1»
تعداد اندکی نیز مدعی هستند که مهدی (عج) از اولاد عباس بن عبدالمطلب است. آنان به خبر واحدی استناد می کنند که در کنزالعمال ذکر شده است. «2» عده ای نیز معتقدند مهدی (عج) از اولاد امام حسن مجتبی است و نه امام حسین (ع). «3»
گروهی می گویند: پدر امام مهدی (عج) هم نام پدر پیامبر اسلام (ص) است و چون نام پدر حضرت محمد (ص) عبدالله بود، پس مهدی (عج) بن حسن عسکری (ع) نمی تواند مهدی (عج) موعود باشد. مستند این احتمال هم باز خبری است که در کنزالعمال ذکر شده است.«4»
جمعی از آنان همانند امامیه معتقدند که امام مهدی (عج ) از اولاد پیامبر (ص) و فاطمه (س ) است و حضرت عیسی نیز به هنگام ظهور امام مهدی (عج) به یاری او خواهد شتافت و در نماز به آن حضرت اقتدا خواهد کرد.
چنان که در روایت های متعدد آمده است. از ام سلمه نقل شده که رسول خدا (ص) فرمود :
« المهدی (عج) من عترتی من ولد فاطمه(س) ».«5»   مهدی (عج) از عترت من و از فرزندان فاطمه است. جابر بن عبدالله از پیامبر (ص) نقل می کند که حضرت عیسی به هنگام ظهور مهدی (عج) نزول خواهد کرد .«6»عبدالله بن عمر می گوید: « المهدی (عج) الذی ینزل علیه عیسی بن مریم و یصلی خلفه عیسی (ع)».«7»                مهدی (عج) کسی است که عیسی بن مریم بر او نزول می کند و پشت سر او نماز می خواند. این گروه حدیثی را که می گوید: «مهدی (عج) از اولاد عباس بن عبدالمطلب است». قبول نمی کند. ذهبی می گوید: این خبر را فقط محمد بن ولید نقل کرده و از کسانی است که احادیث را جعل می کرده است.«8». البته این گروه نیز تولد حضرت مهدی (عج ) و غیبت او را قبول ندارند. ابن حجر ادعا می کند: «همه ی مسلمانان غیر از امامیه معتقدند که مهدی (عج) غیر از حجت (عج ) است؛ چون غیبت یک شخص آن هم با این مدت طولانی از خوارق عادات است ... ».«9» در پاسخ گروه اخیر باید گفت: اوّلا: روایات نبوی متعددی وجود دارد که امامان دوازده گانه را با نام های آنان به طور روشن معرفی کرده اند پس سخن او باطل است. از ابن عباس روایت شده که شخصی یهودی به نام نعثل نزد رسول خدا (ص) آمد و سوال های بسیاری را مطرح کرد. او از اوصیا نیز پرسید. حضرت در پاسخ فرمود: «نخستین وصی من علی (ع) و پس از او حسن (ع) و حسین (ع) و امامان نه گانه از فرزندان اویند » . نعثل پرسید : « نام آنان چیست » . حضرت ، نام تک تک امامان را تا امام دوازدهم (عج ) شمردند .
ادامه نوشته

اهل تفکرباشيم تا ..../<سند حديث غدير> بخش اول

سند حديث غدير 

واقعه عظيم غدير،شامل مراحل مقدماتى قبل از خطبه و متن خطبه و وقايعى که همزمان با خطبه اتفاق افتاد و آنچه پس از خطبه بوقوع پيوست،بطوريکه روايت واحد و متسلسل بدست ما نرسيده است.بلکه هر يک از حاضرين در غدير،گوشه‏اى از مراسم يا قطعه‏اى از سخنان حضرت را نقل نموده‏اند.البته قسمتهايى از اين جريان بطور متواتر بدست ما رسيده است،و خطبه غدير نيز بطور کامل در کتب حديث حفظ شده است.

روايت حديث غدير در شرايط خفقان

خبر غدير و سخنان پيامبر(ص)در آن مجمع عظيم،طورى در شهرها منتشر شد که حتى غير مسلمانان هم از اين خبر مهم آگاه شدند. جا داشت بيش از يکصد و بيست هزار مسلمان حاضر در غدير،هر يک بسهم خود خطبه غدير را حفظ کند و متن آنرا در اختيار فرزندان و فاميل و دوستان خود قرار دهد.

متأسفانه جو حاکم بر اجتماع آنروز مسلمين و فضاى ايجاد شده بعد از رحلت پيامبر(ص)ـکه حديث گفتن و حديث نوشتن در آن ممنوع بود و سالهاى متمادى همچنان ادامه داشتـاينها سبب شد که مردم سخنان سرنوشت ساز پيامبر دلسوزشان در آن مقطع حساس را به فراموشى بسپارند و اهميت آنرا ناديده بگيرند.

طبيعى است که بايد چنين مى‏شد،زيرا مطرح کردن غدير مساوى با بر چيدن بساط غاصبين خلافت بود،و آنان هرگز اجازه چنين کارى را نمى‏دادند.البته جريان غدير بصورتى در سينه‏ها جا گرفت که عده زيادى خطبه غدير يا قسمتى از آن را حفظ کردند و براى نسلهاى آينده بيادگار گذاشتند و هيچکس را قدرت کنترل و منع از انتشار چنين خبر مهمى نبود.

شخص اميرالمؤمنين و فاطمه زهرا صلوات الله عليهما که رکن غدير بودند،و نيز ائمه عليهم السلام يکى پس از ديگرى تأکيد خاصى بر حفظ اين حديث داشتند،و بارها در مقابل دوست و دشمن بدان احتجاج و استدلال مى‏فرمودند،و در آن شرايط خفقان مى‏بينيم که امام باقر عليه السلام متن کامل خطبه غدير را براى اصحابشان فرموده‏اند.

بهمين جهت در بين قاطبه مسلمين،هيچ حديثى به اندازه « حديث غدير » روايت کننده ندارد،و گذشته از تواتر آن،از نظر علم رجال و درايت،اسناد آن در حد فوق العاده‏اى است.


ادامه نوشته

اهل تفکرباشيم تا ..../<سند حديث غدير> بخش دوم

اسناد و رجال روايت کننده متن کامل خطبه غدير

ذيلا عين اسناد مربوط به روايت خطبه غدير بعنوان پشتوانه آن تقديم مى‏گردد.

روايت امام باقر(ع)به دو سند است:

1ـ قال الشيخ أحمد بن على بن ابي منصور الطبرسي في کتاب « الإحتجاج » :

حدثني السيد العالم العابد ابو جعفر مهدي بن أبي الحرث الحسيني المرعشي رضى الله عنه قال:أخبرنا الشيخ أبو علي الحسن بن الشيخ أبي جعفر محمد بن الحسن الطوسي رضي الله عنه،قال :أخبرنا الشيخ السعيد الوالد أبو جعفر قدس الله روحه،قال:أخبرني جماعة عن أبي محمد هارون بن موسى التلعکبري،قال:

أخبرني أبو علي محمد بن همام،قال:أخبرنا علي السوري قال:أخبرنا أبو محمد العلوي من ولد الأفطس ـ و کان من عباد الله الصالحين ـ قال:حدثنامحمد بن موسى الهمداني،قال:حدثنا محمد بن خالد الطيالسي،قال:حدثنا سيف بن عميرة و صالح بن عقبة جميعا عن قيس بن سمعان عن علقمة بن محمد الحضرمي عن أبي جعفر محمد بن علي(الباقر)عليهما السلام.


ادامه نوشته